من ازت دوری میکنم و تو از چشمم میفتی داخل چاهی که به یه دنیای مجازی راه داره یه جا آروم میشینی به تماشا. با خودت میگی: این دیوونه هنوزم به آینده ی بهار این سالهای تکراریش امیدواره با اینکه بین دریایی از متغییرهایی که همیشه میگفت ازشون بیزاره داره خفه میشه.

میگم بین خودمون باشه من صداشو میشنوم اون اینو نمیدونه: بهتر، اینطوری واقعی تر میشه. با خودم میگم: آخر چاه این سالای تکراری به آسمون راه داره کاش میشد بهت توضیحش داد که این تئاتری که داری میبینی هیچیش واقعی نیست نویسنده اش هروئینی بوده. پاشو از رو صندلیت پاشو که تا آسمون خیلی راهه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ پاستا عصرِ پاییزی Kevin پمپ هيدروليک اسمبلر سالن های صدر و چمران مقالات طراحی اپ موبایل