امروز آرمانو دیدم دوست دوران دبیرستانم. مهندسی برق میخونه. تو تعطیلات نوروز سینما فرهنگ "متری شیش و نیم" رو اکران کرد که رفتم دیدمش اما قرار گذاشتیم با آرمان وقتی سینما آزادی آوردش دوباره با هم بریم ببینمیش. همه خاطرهای دبیرستانم از جلو چشم رد شد: یادش بخیر سالن میگرفتیم میرفتیم فوتسال، یه بارش یادمه من تو دروازه بودم دقیق یادم نیست ولی بین 15 تا 20 تا گل خوردم :دی . البته قوی بودن تیم مقابل هم در تعداد گلها بی تاثیر نبود.
یاد اون معلمِ شیمی سال سومی بخیر که خودش میخواست کنکور بده و چقدر شیمی سوم رو به ما خوب درس داد. یاد اون معلم فیزیک سال سومی بخیر که نمونه سوال امتحان نهایی زمان مشروطه رو هم با ما کار کرد از خانواده بعضی از بچه ها شنیده شده بود که شبا بچه هاشون از خواب میپرن میگن: بنویس بار الکتریکی q1 برابر منفی شش میکروکولن و . . یاد اون معلم ادبیات چهارمی بخیر که شعرای پروین اعتصامی رو برامون میخوند و آخرین کلاسش دیگه کتاب تموم شده بود و اون کلاس شروع کرد با بچه ها بازی کردن. یاد امتحانات نهایی بخیر که موقع امتحانا چن روز پشت سر هم به زورِ کاپوچینو نمیخوابیدیم یادمه قبل یکی از امتحان یکی دیگه کاپوچینو خوردم تا بیهوش نشم :| . یادَت بخیر بهترین روزای زندگی!
+ توضیح عنوان: آرمان سومین نفر از همکلاسی دوران دبیرستانم بود که امسال اتفاقی دیدمشون. عجیب نیست؟!
+ "همه ی شهر جز تو گریه هامو دید"
+ یادِ اون معلمِ ادبیات سومونم بخیر که کلا تو فاز بانوان لبنانی بود.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Annie Chase Monse ✳️ xmir org ✳️ افرا سازه اسکلت فلزی دل نوشته هایم rajoox